آلیس کجایی؟بیا...اینجا عجیب ترین سرزمین دنیاست..!
گاهی دلم میخاد مثل جودی ابوت باشم!پرانرژی...باخنده هایی که از ته دلن..گریه هایی که بادلیلن...بااون شخصیتی که جلوی هیشکی نمیشکنه و...یه بابالنگ دراز که واسش بنویسم...!
به من می گفت عشق برای هر دوی ما زود است .... اما ... اما مثل این فقط برای من زود بود ، نه او و دوست صمیمی من ...
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
خیلی اتفاقی حرفهایی زدیم
خیلی اتفاقی حرفهایی شنیدیم
خیلی اتفاقی پا به مکانهای مهمی گذاشتیم
خیلی اتفاقی تجربه های مهمی بدست آوردیم
خیلی اتفاقی چیزهایی آموختیم
و خیلی اتفاقی فهمیدم که هیچ کدام اتفاقی نبود.
ذهن همیشه آن چیزی را به خاطر می آورد که قلب هرگز فراموش نمی کند...
غصــه نخــور ؛ کنــار آمـده ام بـا نبـودنت . . . خیلـی که دلـم بگیـرد ، گریـه میکنـم
به سلامتی من ک به هیچکس نامردی نکردم
به جاش همه بهم نامردی کردن...
قبل از اینکه عاشقم شوی...
مرا خوب خوب نگاه کن،
مبادا چیزی از قلم بیفتد که بعد ها به چشمت بیاید !