حامدبلاگ

همه چی... از همه جا...

حامدبلاگ

همه چی... از همه جا...

اینترنت ماهواره ای چیست؟

همانطــور که می دانیم حجم اطلاعات دریافتی (Recieve) در ارتباطات اینتـــرنتی همواره چندین برابر بیش از اطلاعات ارســـالی (Send) می باشد، تکیه بر همین واقعیت است که سرویس دهندگان اینترنت نیز به طرق مختلف سعی بر اضافه کردن پهنای باند دریافت خود داشته باشند. به زبان ساده تر دریافت اطلاعات در خطوط یک طرفه از طرِیق Satellite تامین می گردد لذا با توجه به ســـرعت بسیار بالای دریافت اطلاعات ، شما قادر به استفاده از اینترنت پـــر سرعت ، ده ها برابر سریعتـــر از خطوط Dial up خواهید بود.

دریافت اطلاعات از این طریق به سرویس های IP Base و Proxy Base تقسیم شده که نوع اول بیشتر برای سرویس دهندگان اینترنت ،ISP ها، موسسات و ادارات استفاده می شود. از جـمله سرویس هایی که اخیـرا طرفـداران زیادی پیدا کـرده سروِیس های Proxy Base می باشـــد. در این سرویس ها که به صـورت ماهیانه عرضه می شوند شما میتوانید میزان مشخصی دانلود داشته باشید (مثلا 300 مگابایت ، 500 مگا بایت 800 مگابایت و ... یا حتی نامحدود) از مزایای منحصر به فرد سرویس های اینترنت یک طرفه دانلود رایگان می باشد بدین معنی که شما قادر خواهید بود بدون اتصال به اینترنت و بدون محدودیت حجمی نرم افزار ، Game و ... دانلود کنید.

انواع روش های دیتای ماهواره ای:

اینترنت آفلاین

در سراسر دنیا افراد مختلف از اینترنت ماهواره ای آنلاین در حال استفاده هستند و در حال دانلود فایلهای مختلف هستند و ماهواره برای آنها فایلها را ارسال میکند تا دریافت کنند. در این روش شما هم می توانید از فرصت استفاده کنید و فایل هایی که آنها در حال دریافت هستند را دریافت کنید. برای اینکار شما احتیاج به سخت افزار اینترنت آنلاین یکطرفه دارید و برای دانلود هیچ هزینه ای پرداخت نمی کنید.

اینترنت یکطرفه

این روش به این دلیل یکطرفه نامیده می شود که شما از طریق دیش خود فقط دریافت اطلاعات دارید و ارسال اطلاعات شما از طریق خط تلفن یا ADSL و یا ... انجام می شود. در این روش شما علاوه بر خرید تجهیزات اینترنت یکطرفه باید ماهیانه هزینه ای به شرکت تهیه کننده اینترنت ماهواره ای بپردازید که بسته به سرویس شما این هزینه ها متغییر می باشد.

اینترنت دو طرفه

در این نوع از اینترنت ماهواره ای دریافت و ارسال اطلاعات از طریق دیش انجام می شود به این صورت که اطلاعات شما از طریق LNB مخصوص دریافت می شود و اطلاعات شما از طریق دستگاهی به نام Transmiter به ماهواره ارسال می شود در این روش قیمت تجهیزات سخت افزاری و نیز هزینه های ماهیانه نسبت به روش اول بسیار گران تر است.برای دریافت اینترنت یک طرفه از طریق ماهواره شما علاوه بر داشتن DVB Card نیاز به دیش و ال ان بی دارید.

DVB چیست؟

واژه DVB مخفف عبارت Digital Video Broadcasting و یا پخش ویدئوی دیجیتال می باشد.  DVB   روشی برای ارسال همزمان چندین کانال صوتی و تصویری،  اطلاعات مشترک و مربوط به نام کانال ها و  Teletext ، EPG  و ... می باشد.  در حقیقت استاندارد DVB شامل زیر مجموعه هایی است که هر کدام برای منظوری خاص بکار می روند،  این زیر مجموعه ها شامل موارد زیر می شوند:

DVB-S  مخفف DVB-Satellite می باشد،  و برای ارسال دیجیتال اطلاعات رسانه ای از طریق ماهواره استفاده می شود.

DVB-C  مخفف DVB-Cable می باشد، و استانداردی برای ارسال دیجیتال اطلاعات رسانه ای از طریق کابل برای تلویزیونهای دیجیتال کاربرد دارد.

DVB-T  مخفف DVB-Terrestrial می باشد، و برای ارسال اطلاعات رسانه ای دیجیتال از طریق آنتن های زمینی برای تلویزیون های دیجیتال کابرد دارد.

DVB-SI  مخفف DVB-Service Information می باشد،  و کاربرد آن در ارسال دیجیتال اطلاعات رسانه ای وابسته به نوع سرویس می باشد.

DVB-CI   مخفف DVB-Common Interface conditional access می باشد.  از این استاندارد برای ارسال اطلاعات مربوط به سرویس های کد شده و کارتی ویژه استفاده می شود.

دو آهنگ جدید و فوق العاده زیبا از رضا صادقی ... با 2 کیفیت

دو آهنگ جدید و فوق العاده زیبا از رضا صادقی ... با 2 کیفیت
 
 نام ترکها : چراغها رو خاموش کن - سرت سلامت


دانلود آهنگ با کیفیت 128 MP3
CheRaghHaro Khamoosh Kon

Saret Salamat

دانلود آهنگ با کیفیت 64 OGG
CheRaghHaro Khamoosh Kon

Saret Salamat


 -----------------------------------------

منبع:www.coffeepop.ir

آلبوم جدید و فوق العاده زیبای مازیار فلاحی به نام قلب یخی ...

آلبوم جدید و فوق العاده زیبای مازیار فلاحی به نام قلب یخی ... با  کیفیت اورجینال

(آهنگسازی و تنظیم قطعات : مازیار فلاحی ، اشعار : امین بامشاد ، مازیار فلاحی)





HTC تلفن همراه با دوربین 12 مگاپیکسلی عرضه می‌کند

دوربین تلفن‌های هوشمند هیچ‌گاه از لحاظ کیفیت در حد دوربین‌های حرفه‌یی نبودند اما HTC قصد دارد با گوشی جدیدش این فاصله را کم‌تر کند.

هنوز نام این تلفن همراه مشخص نشده ولی سیستم عاملش Windows Phone 7 خواهد بود و گفته می‌شود دوربین 12 مگاپیکسلی آن چیزی شبیه Nokia N8 است.

کیفیت عکس‌برداری 12 مگاپیکسلی درصورت واقعیت، برای تلفن همراه بسیار عالی است و هنوز اطلاعات بیش‌تری درباره این تلفن ارائه نشده است.

پیش‌تر برخی از برندهای تلفن همراه مانند سونی اریکسون به ارائه تلفن‌هایی با دوربین 12 مگاپیکسلی پرداخته بودند اما هیچگاه این دوربین‌ها نتوانستند عکس‌هایی در سطح کیفی دوربین‌های حرفه‌یی برای صاحب خود تهیه کنند.

 

 

منبع: ایسنا

یاد بگیرید که سخت نگیرید و از زندگی لذت ببرید

روزهای کودکیتان را به خاطر دارید؟آن روزها هیچ چیز به نظرتان پیجیده نمی رسید. تنها چیزی که به آن فکر می کردیم مداد رنگی و شکلات و عیدی بود. چیزهایی که نمی دانستیم هیچ اهمیتی برایمان نداشتند چون به چیزهایی که احتمال داشت اذیتمان کنند کاملاً بی توجه بودیم. اما هرچه سنمان بالاتر رفت نسبت به چیزهای اطرافمان حساسیت بیشتری پیدا کردیم. مثلاً زندگی و مرگ، دوست داشتن و جدایی، موفقیت و شکست. متوجه شدیم که تقریباً هر روز مجبوریم که نگران آدم ها و اتفاقات مختلف باشیم.

با اینحال، همیشه این را به یاد داشته باشید:
هیچوقت فکر نکنید که این چیزها مسئول احساس شما هستند. اتفاقات و موقعیت ها نیستند که آزارتان می دهند، این نگرش شما به آنهاست که چنین حسی ایجاد می کند.

چیزهای ساده را جدی بگیرید: به قدرت لبخند و خنده، بوسه و آغوش اعتماد کنید. مهربانی، صداقت، رویا و خیال را باور کنید. مثبت زندگی کردن اولین قدم برای خوشبختی است.


خود را رها کنید

به اشتباهاتتان بخندید


احتمالاً وقتی را به خاطر می آورید که میخواستید سخنرانی کنید و یکدفعه احساس کردید که ذهنتان در وسط سخنرانی خالی شد. حسابی ترسیده بودید. اما به احتمال خیلی زیاد شنوندگانتان ظرف یکی دو روز به کلی آن را فراموش کرده اند. همه ما گه گاه خراب می کنیم. اما خوشبختانه مردم این چیزها را خیلی زود فراموش می کنند.

اطرافتان را با چیزهایی پر کنید که دوست دارید.
از لحظاتتان فیلمبرداری کنید و آن را بعنوان یادگاری نگه دارید.
خودتان را از آدمهایی که ناراحتتان می کنند دور نگه دارید.
اگر کارتان با وجود اینکه حقوق بالایی دارد اما برایتان خسته کننده است، قبل از اینکه از آن بیرون بیایید، کاری پیدا کنید که دوست دارید.
اگر کسی میخواهد مجبورتان کند که حرفش را قبول کنید با اینکه به هیچ وجه با او موافق نیستید، از آنها دوری کنید.
اگر مسافرتی بهتان پیشنهاد شده، حتماً بپذیرید.
درستان را ادامه دهید.
هیچوقت نمی دانید که چقدر می خواهید زندگی کنید پس از موقعیت های زندگی نهایت استفاده را ببرید.
برای خوشحال و خوشنود کردن دیگران به خودتان سختی ندهید. از عهده تان خارج است، هرچند ارزشش را هم ندارد. اما اگر می خواهید کار خوبی در حق کسی کنید، از عزیزانتان شروع کنید.
تناسب اندامتان را حفظ کنید. همان آدم جذابی باشید که همیشه تصور می کردید. قدردان سلامتیتان باشید.
فرضیات را کنار بگذارید. قبل از اینکه سخنرانیتان را خراب کنید، از فکر خراب کردن آن اعصاب خودتان را خرد نکنید. از اینکه ممکن است مصاحبه کاری را خراب کرده و کاری که می خواهید را از دست بدهید، از قبل نگران نباشید. بد نیست که انتظار اتفاقات بد را داشته باشیم اما نباید هم فقط انتظار اتفاقات بد داشته باشیم.
طرز تفکرتان را عوض کنید. وقتی کسی مسخره تان می کند، از سابقه خانوادگیتان انتقاد می کند یا برای اشتباهات گذشته محکومتان میکند، گوش هایتان را ببندید. لازم نیست هر چیزی که می شنوید را باور کنید. شما خودتان را بهتر از هر کس دیگری می شناسید. هیچوقت اجازه ندهید که برای خودتان افسوس بخورید.

یادتان باشد: اینکه بقیه آدم ها نسبت به یک موقعیت مشابه چه واکنشی می دهند خود را ناراحت نکنید. وقتی دیدگاهتان منفی شده است، ناراحتید، عصبانی هستید، حسودی می کنید یا امثال آن، بدون اینکه بدانید همه انرژی و اشتیاق خودتان را هم کور می کنید. باید سعی کنید این احساسات منفی را در پایینترین حد نگه دارید چون مغلوب شدن در برابر این احساسات باعث می شود غیرمنطقی رفتار کنید و تصمیمات نادرستی بگیرید.


همیشه به دنبال خوشبختی باشید
مطمئن باشید که می توانید به آن برسید
فقط باید بدانید که چه باید بکنید


مجموعه ای از حکایات ملا نصرالدین

مجموعه ای از حکایات ملا نصرالدین

شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست. شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست. ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند. در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد.


وظیفه و تکلیف
روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی.
یکی گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟"
ملانصرالدین جواب داد: "اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمی‌داند. من وظیفه‌ی خودم را می‌دانم و هیچ‌وقت از آن غافل نمی‌شوم."

شیرینی
روزی ملا از شهری می گذشت، ناگهان چشمش به دکان شیرینی فروشی افتاد به یکباره به سراغ شیرینی ها رفت و شروع به خوردن کرد.
شیرینی فروش شروع کرد به زدن او، ملا همانطوریکه می خورد با صدای بلند می خندید و می گفت: عجب شهر خوبی است و چه مردمان خوبی دارد که با زور و کتک رهگذران را وادار به شیرینی خوردن می کنند!

خر نخریدم انشاءالله
ملانصرالدین روزی به بازار رفت تا دراز گوشی بخرد.
مردی پیش آمد و پرسید: کجا می روی؟ گفت:به بازار تا درازگوشی بخرم.
مرد گفت: انشاءالله بگوی.
گفت: اینجا چه لازم که این سخن بگویم؟ درازکوش در بازار است و پول در جیبم. چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند.
چون باز می گشت، همان مرد به استقبالش آمد و گفت: از کجا می آیی؟
گفت: از بازار می آیم انشاءالله، پولم را زدند انشاءالله، خر نخریدم انشاءالله و دست از پا درازتر بازگشتم انشاءالله!

نردبان
روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟
ملا گفت نردبان می فروشم!
باغبان گفت: در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

سپر
روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.
ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟

بچه داری
روزی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد، که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!
ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟
ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!

عزاداری
روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست، دخترکی در خانه بود و گفت: نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست؟
دخترک پاسخ داد: عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!

قبر علمدار
روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد: این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

دانشمند
مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.
ملا گفت: آیا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت:اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

مرکز زمین
یک روز شخصی که می خواست سر به سر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟
ملا گفت: درست همین جا که ایستاده ای!
"اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد."

دم الاغ
یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد، اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد، ملا با خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما خریدار تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت: ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!

خروس
یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت.
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت: خروسم را بده! دزد گفت: من خروس تو را ندیده ام.
ملا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

الاغ
روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد.
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

سطل آب
روزی ملا با سطلش مشغول بیرون آوردن آب از چاه بود که سطل او به درون چاه افتاد.
ملا در کنار چاه نشست. شخصی که از آنجا عبور می کرد از او پرسید: ملا چرا اینجا نشسته ای؟!
ملا گفت: سطلم درون چاه افتاده نشسته ام تا از چاه بیرون بیاید!

آرایشگاه
روزی ملا به دکان آرایشگری رفت آرایشگر ناشی بود و سر او را مدام می برید و جایش پنبه می گذاشت.
ملا که از دست او به عذاب آمده بود گفت: بس است دست از سرم بردار، نصف سرم را پنبه کاشتی بقیه را خودم کتان می کارم!

مادرزن
ملا شنید که مادر زنش را آب برده است. پس بر عکس جهت رودخانه ای که او در آنجا غرق شده بود شروع به را رفتن نمود!
با تعجب از او پرسیدند چرا خلاف جهت آب به دنبال مادر زنت می گردی؟
ملا گفت: چونکه همه کارهای او برعکس بود احتمال می دهم که جنازه اش را هم آب برعکس برده باشد!

مرگ
روزی ملا حسابی مریض شده بود و گمان می کرد که خواهد مرد.
به همین جهت زنش را صدا زد و گفت: برو بهترین لباست را بپوش و خودت را حسابی آرایش کن!
زن که ناراحت بود به گمان اینکه ملا می خواهد آخرین حرفهایش را به او بزند گریه اش گرفت و گفت: مگر من زن بی وفایی هستم که بخواهم در موقع مردن شوهرم خودم را آرایش کنم؟
ملا به او گفت: نه منظورم چیز دیگری است من می خواهم که اگر عزرائیل سراغ من آمد تو را آراسته ببیند و دست از سر من بردارد!

زن آبستن
زن ملا آبستن بود ولی نمی زائید، همه نگران شده بودند به همین جهت نزد ملا رفتند تا او چاره اندیشی کند!
ملا قدری فکر کرد و سپس چند عدد گردو به آنها داد و گفت: اینکه کاری ندارد، گردو ها به او بدهید تا جلویش بگذارد مطمئن باشید بچه با دیدن آنها زودتر برای خاطر گردو بازی هم که شده بیرون خواهد آمد!

دندان درد
ملا دندانش درد می کرد دستمالی به صورتش بسته بود، یکی از دوستانش او را دید و گفت: بلا دور است ترا چه شده است؟
ملا گفت: دندانم درد می کند، دوستش گفت اینکه کاری ندارد زودتر آنرا بکش.
ملا گفت: اگر در دهان تو بود می دادم آن را بکشند!

درد
کسی نزد ملا رفت و به او گفت: موی سرم درد می کند دارویی بده تا خوب شوم.
ملا از او پرسید: امروز چه خوردی؟ مرد گفت: نان و یخ!
ملا گفت: برو بمیر که نه غذایت به آدمیزاد می ماند نه دردت!

ستاره شناس
روزی ملا از همسایه اش که مردی دانشمند بود و ستاره شناسی میکرد پرسید فلانی مرا می شناسی؟
مرد گفت: نه!
ملا گفت: تو که همسایه ات را نمی شناسی چطور می خواهی ستارگان را بشناسی؟!

گرسنگی
روزی ملا از دهی می گذشت گرسنه اش بود به روستائیان گفت: به من غذا بدهید و الا همان بلایی که بر سر ده قبلی آورده ام به سر شما هم می آورم!
روستائیان ترسیدند و او را غذا دادند، ملا پس از آنکه سیر شد و عازم رفتن گردید یکی از روستائیان از او پرسید: به ما بگو با روستای قبلی چه معامله ای کردی؟
ملا خندید و گفت: هیچ غذایم ندادند، رهایشان کردم و به سراغ ده شما آمدم!

پیری
یک روز از ملا پرسیدند که چرا اینقدر پیر شده است؟ ملا با تعجب گفت: که اشتباه می کنید زور من با جوانیم اندکی فرق نکرده است.
چونکه آن زمان در گوشه حیات خانه ما یک گلدان سنگی بود که نمی توانستم آنرا بلند کنم اکنون هم که پیر شده ام نمی توانم.
به همین جهت زور بازویم هرگز کاهش نیافته است.

بی خوابی
شبی ملا بی خوابی به سرش زده بود، به همین جهت از خانه خارج شد و بی هدف در کوچه ها می گشت.
یکی از دوستانش ملا را دید و از او پرسید: نیمه شب در کوچه ها چرا پرسه می زنی؟
ملا گفت: خوابم پریده، دنبالش می گردم شاید پیدایش کنم!

باانصافی ملا
ملا مقداری چغندر و هویج و شلغم و ترب و سبزیجات مختلف دیگر خرید و در خورجینی ریخته و آن را به دوش انداخت. بعد سوار خر شد و به طرف خانه روان شد.
یکی از دوستانش که آن حال را دید پرسید: ملا جان چرا خورجین را به ترک خر نمی اندازی؟
ملا جواب داد: دوست عزیز آخر من مرد منصفی هستم و خدا را خوش نمی آید که هم خودم سوار خر باشم و هم خورجین را روی حیوان بیندازم!

مدعی
شخصی که ادعای معلومات بسیار داشت روزی در مجلسی که ملا هم آن جا بود داد سخن می داد و اظهار وجود می کرد و خود را برتر از همه می پنداشت.
ملا که از دست لاف و گزاف او به تنگ آمده بود پرسید: این معلومات را از کجا فرا گرفته ای؟
آن مرد گفت: از کتاب های بسیاری که مطالعه کرده ام.
ملا گفت: مثلا" چند کتاب خوانده ای ؟
آن شخص گفت: به قدر موهای سرم!
ملا که می دانست آن شخص کچل است و حتی یک تار مو هم به سر ندارد، ذربینی از جیب در آورد و بعد از برداشتن کلاه او ذربین را روی کله بی موی او گرفت و پس از دقت بسیار گفت: معلومات آقا هم معلوم شد چقدر است.

حاج آقا و دختر شیطون

یک روز در یکی از خیابان های بالا شهر ؛ پیاده راه می رفتم ؛ سرم به کار خودم بود و داشتم به یک موضوع کاری فکر می کردم که دیدم یک صدای دخترانه دارد صدایم می زند" حاجاقا حاجاقا !" چرتم پاره شد و سری برگرداندم ودیدم دختری زیبا با تیپّی آنچنانی همراه دوستانش که کپی برابر اصل بودند ؛ تمام نگاه پرسش گرش را به چشمانم میریزد ؛ آب دهانم را از ترس و استرس و تعجّب ؛ قورت دادم و زیر لب گفتم ؛" بله ؛ بفرمایین ؟ "

پرسید" حاجاقا میتونم یه سوال خصوصی ازتونبپرسم "؛ نالیدم "بله ؛ بفرمایین ! " با شیطنتی که در نگاهش موج میزد پرسید ؛" ببخشیدحاجاقا ؛ شما شب ها وقتی میخواین بخوابین این همه ریش رو زیر پتو میذارین یا روی پتو ؟!" که صدای انفجار قهقهه ی دوستانش پیاده رو را لرزاند و در عرض چند ثانیه دورشدند ؛ نگاه همه به من جلب شده بود و من که هنوز گیج بودم ؛ تنها کاری که کردم این بود که یک تاکسی دربست گرفتم و به منزل رفتم !

بعد از دقایقی همه چیز یادم رفته بود؛ ولی مشکل بزرگ وقتی شروع شد که پاسی از شب گذشته بود و موقع خواب شده بود ؛ روی تخت دراز کشیدم و تا آمدم پتو را روی خودم بکشم ؛ انگار در ذهنم یکی چندین بار پشتسر هم زمزمه کرد که ببخشید حاجاقا ؛ شما شب ها وقتی میخواین بخوابین این همه ریش روزیر پتو میذارین یا روی پتو ؟! آمدم فکرم را منحرف کنم ؛ امّا دیگر کار از کارگذشته بود ؛ پتو را که روی ریش هایم می کشیدم احساس می کردم ریش هایم دارد از ریشهکنده می شود و وقتی که ریش هایم را روی پتو میگذاشتم احساس می کردم دارم خفه می شوم !

چشمت روز بد نبیند ؛ نزدیک به یک ماه شبها نمی توانسیتم درست بخوابم ؛ فقط درگیراین بود که پوزه ی این دختر را به خاک بمالم ؛ ولی نمی توانستم نه پتو را زیربگذارم نه رو ؛ مانده بودم این همه سال ؛ وقتی که میخواستم بخوابم پتو را کجایم می گذاشتم !!! هیچ کس نتوانسته بود در طول زندگی ام مرا قدر آن دختر اذیت کند

فستیوال برج های انسانی در اسپانیا!

فستیوال برج های انسانی در اسپانیا !


برخی از شهرهای اسپانیا هرساله میزبان رقابت های برج انسانی معروف به "Castellers" است. در این رقابت ها، گروه های داوطلب با روش های کاملا حساب شده تلاش می کنند بلندترین و پیچیده ترین برج انسانی را به نمایش بگذارند. این مراسم بیشتر در شهر بارسلونا و مادرید اسپانیا برگزار می گردد.

تیم های شرکت کننده از شهرهای مختلف اسپانیا به دور هم جمع می شوند و به دسته های 50 تا 10 نفره تقسیم میگردند. بعد از آغاز مسابقه تیمی که موفق شود به ارتفاع بالاتری دست پیدا کند از جوایز نفیسی برخوردار می گردد. بعد از پایان اجرای مسابقه و هنگام پائین آمدن افراد از برج انسانی معمولا دست و پای زیادی شکسته می شود. عکسهای زیر قسمت های مختلفی این مسابقه دیدنی را نشان می دهد.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

عکس های جالب دیدنی و خنده دار

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

منبع: roozpix.org